جنسیت گمشده

نفرینت نمیکنم که بمانی نفرینت نمی کنم که بمیری نفرینت می کنم که زن باشی و بفهمی

جنسیت گمشده

نفرینت نمیکنم که بمانی نفرینت نمی کنم که بمیری نفرینت می کنم که زن باشی و بفهمی

تصویر ساده از دست دادن!


تصویر ساده از دست دادن را وقتی لمس کردم که سرم را بالا گرفتم و توی آیینه صورتم را دیدم. صورتم بدون آن موهای نرم و سیاه که گوشهایم را می پو شاند. دیگر مویی در کار نبود موها دسته دسته می ریخت روی شانه هایم و بعد کف حمام که یکهو پر شد از دسته های سیاه موهای من که لا به لایش تارهای نقره ای بود. گفت : غصه می خوری؟ گفتم : صدای نوار را بلند تر کن. گفت: زود بلند میشه . گفتم : می خوام موزیک گوش کنم. و موها با صدای موسیقی می رقصیدند و پایین می ریختند.و سرم هی سبک می شد و هی سبکتر. و چشمهایم را محکم روی هم فشاردادم و پرسیدم به این مدل میگن نمره چند؟ صدایش از دور آمد که می گفت :سه صفر.

((این یک قصه نیست. تمام نوشته بالا مو به مو برای من اتفاق افتاده است.)) 

                                                                (جنسیت گمشده بدون مو)

نظرات 28 + ارسال نظر
مریم میرزا جمعه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 09:26 ب.ظ

چرااا آخه؟

امیررضا جمعه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 09:29 ب.ظ

چرا؟

اونی که همیشه اینجاست جمعه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 09:31 ب.ظ

عجب دردی دارد این پوست انداختنها و چه زیبا و باشکوه است این تولدها.
تولدت مبارک و پوستت هرچه شادابتر باد

رز سفید جمعه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 09:45 ب.ظ http://www.ghoroobesiahpoosh.blogsky.com

سلام...یکم عجیب بود...راستی چرا؟
به این حقیر هم سری بزن...
در پناه حق....یا علی...

اموا جمعه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 10:38 ب.ظ http://sabzmoj.persianblog.com

امواج سبز جمعه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 11:35 ب.ظ http://sabzmoj.persianblog.com

بعضی چیزا رو آدم وقتی از دست میده قدرشونو میدونه... حالا چرا؟

کتایون جمعه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 11:48 ب.ظ http://kathykafka.persianblog.com/

نیلوفرجونم سبک شدنت رو احساس می کنم عزیزم...وقتی چیزی برای از دست دادن نداشته باشی خالی خالی می شی و برای هیچی که آدم غصه نمی خوره ...برای تولدت که حرکتش داره خیلی سرعت می گیره برات از صمیم قلب خوشحالم...یه زنگ به آل یاسین بزن بهش بگو حتما ... کلی حال می کنه!

ح.م.آریا شنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 12:40 ق.ظ http://hmariya.blogsky.com

سلام./ مو از اون دسته چیزاست که داشتن و نداشتنش جفتش درد سره. با این وجود هر کدوم از دو حالت بالا لطف خودشونو دارن....

مهدی ایرانی شنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 02:30 ق.ظ

زدودن و کندن و دور ریختن وابستگیها! فدا کردن و رها شدن و آزاد شدن! خانه تکانی سر و مغز! غسل تعمید کردن و مسیح وار مسح کردن! ابراهیم وار اندر دل آتش رفتن و پروانه شدن! آری٬ باید که جمله جان شدن - تا لایق جانان شدن! یک جلوش تا بینهایت صفر .......

شمیده شنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 08:53 ق.ظ http://zendegiii.blogspot.com/

درود.نیلوفر جان.آن امام زاده و این ریزش موها.یک کمی مرا نگران کرده.خدا بد ندهد؟چه شده؟واضح تر بنویس عزیز.

پرند شنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 08:53 ق.ظ http://www.dostdaram.blogspot.com

چی برات بنویسم که هر چی بنویسم می فهمی همدرد نیستم فقط می نویسم که بدونی به یادت بودم

آهورامزدا شنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 08:56 ق.ظ

درود به تو//من و تو همه در یک حادثه ایم.پر از عشق و هر دو بارون زده ی ابر شکایت

آرش شنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 09:53 ق.ظ http://arash136360.persianblog.com

چرا آخه؟ چی شده؟ بگو که مردم از نگرانی و دلهره. آخه چرا. ای خدا همش فکر میکنم که نکنه اتفاقی افتاده برای کسی که جنسیتش رو گم کرده بود.منو بی خبر نذار لطفا. ممنون.

امشاسپندان شنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 04:53 ب.ظ http://farnaaz.com

بهت کمک هم کرده نیلوفر؟ بهتری؟

زائر غریب یکشنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 05:04 ب.ظ http://strange-pilgrim.blogsky.com

رستم از این بیت و غزل ..........
تیتراژ غلاف تمام فلزی یادم آمد .....
مرافب کالبیر ۴۳/۱۱ باش ............
بگذر .......
به قول سزار : امدم دیدم و گذر کردم......
باغچه ات را مراقب باش

هومن دوشنبه 12 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 03:23 ب.ظ http://baran2.persianblog.com

احساس خوبی ندارم...اتفاقی افتاده؟

عاطفه چهارشنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 12:09 ب.ظ

اولین بار بود وبلاگتو میخوندم ناراحت کننده بود.

آرزو چهارشنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 02:27 ب.ظ http://zendegi-e-sagi.persianblog.com

چقدر دلم برات تنگ شده بود نیلوفر جان... امیدوارم این کار بهت حس خوبی داده باشه... همیشه همونطور عمل کن که راحتی... شجاعت و جسارتت تحسین برانگیزه دختر!

سایه چهارشنبه 14 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 05:05 ب.ظ http:// www.abkenar.blogfa.com


نیلوفر به ما دروغ می گفتند :
دردها را بزرگ که شوید فراموش می کنید .
درست این است :
زندگی ، آنقدر درد دارد که از درد نو ، درد کهنه فراموش می شود .

One day at a time – this is enough . Do not look back and grieve over the past, for it is gone; and do not be troubled about the future, for it has not yet come. Live in the present, and make it so beautiful that it will worth rememnering.

تنها یک روز در سراسر حیات کافی ست،
نگاه از گذشته برگیر و بر آن غبطه مخور،
چرا که از دست رفته است،
در غم آینده نیز مباش،
چرا که هنوز فرا نرسیده است،
زندگی را در همین لحظه بگذران،
و آن را چنان زیبا بیافرین که ارزش بیاد ماندن را داشته باشد.

برایت دعا میکنم.........


سارا پنج‌شنبه 15 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 08:38 ق.ظ http://www.sara8.com

همیشه زندگی اونطوری که ما فکر می کنیم نیست..

غروب بنفش شنبه 17 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 12:31 ق.ظ

از شر موها خلاص شدی... از شر دل چطور؟

سارا سه‌شنبه 20 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 07:42 ب.ظ

موها دوباره بلند می شوند ولی دردش هیچ وقت از یاد نمی رود.

مهستا پنج‌شنبه 22 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 10:22 ق.ظ http://mahasta.com

عزیز دلم ....دلم همون دوست عزیزم رو می خوات البته....صبر کن...نمی دونم چی بگم...همه چیز درست می شه این آرزوی منه برای توی عزیز دل

لیدا سه‌شنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 12:51 ب.ظ http://lidaa.persianblog.com

منم یه روز تو آینه نگاه کردم و دیدم سمت راست سرم کلی موی سفید یهو !!! پیدا شد ٬ انگار تا اون موقع حتی فرصت نکرده بودم که اون موهای سفید رو ببینم ...

میشا سه‌شنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 02:48 ب.ظ http://www.maziarvamisha.persianblog.com

نوشته اید این یک قصه نیست. من ذره ذره این حالات رو طی کردم ولی نه در خودم که در عزیزتر از جانم. که ای کاش در خودم بود ای کاش. با او روحم لوکی گرفت لنفوم گرفت و....ولی ایکاش به جای روحم به جای قلبم جسمم دچار میشد. ای کاش.

سایه سه‌شنبه 27 اردیبهشت‌ماه سال 1384 ساعت 11:26 ب.ظ http://abkenar.blogfa.com/

امشب تمام حوصله را در یک کلام کوچک در تو

خلاصه کردم ای کاش می شد یک بار تنها

همین یک بار تکرار می شدی

تکرار .......


sara یکشنبه 1 خرداد‌ماه سال 1384 ساعت 03:14 ق.ظ

salam nemidoonam to che zani hasty vali man yek zane shohar dar hastam va zendegie badi daram va dar sharayete badi ham hastam nemidoonam to moshkelet chie vali man moshkele bozorgi daram ke hall beshoo nist

امیر حسین یکشنبه 15 خرداد‌ماه سال 1384 ساعت 03:27 ب.ظ http://amirhb74.blogfa.com

نوشته هات حیرت انگیزند !

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد