چه خوش است حال مرغی که قفس ندیده باشد چه نکوتر آنکه مرغی ز قفس پریده باشد پر و بال ما بریدند و در قفس گشودند چه رها چه بند مرغی که پرش بریده باشند......................
به نیتت فال گرفتم: گرچه از آتش دل چون خم می می جوشم مهر بر لب زده خون می خورم و خاموشم قصد جان است طمع در لب جانان کردن تو مرا بین که در این کار به جان می کوشم
وصف الحال بود نیلوفر! نمی دونم شاعرش کیه ولی کاشکی می دونستم وقتی اینو گفته اونم حال ما رو داشته؟
سگ ولگرد
سهشنبه 27 دیماه سال 1384 ساعت 11:29 ب.ظ
بچه کلاغ کوچولو وقتی به آسمون نگاه می کرد یه دونه اشک کوچیک میومد میشست کنار چشمای سبزش. کلاغ کوچولو نه قفس داشت نه این که بالاشو بریده بودن فقط قبل ازاین که بتونه پرواز رو یاد بگیره بزرگ شده بود.
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
قفس به این بزرگی
کاشکی پرنده بودم
مهم نبود پریدن
اما برنده بودم.
تو شدی اون پرنده که از قفس رمیده پر وبالش بریده
به نیتت فال گرفتم:
گرچه از آتش دل چون خم می می جوشم
مهر بر لب زده خون می خورم و خاموشم
قصد جان است طمع در لب جانان کردن
تو مرا بین که در این کار به جان می کوشم
جای بالها بس عجیب این روز ها می سوزد و فریادی بر نمی اید از گلو !
وصف الحال بود نیلوفر! نمی دونم شاعرش کیه ولی کاشکی می دونستم وقتی اینو گفته اونم حال ما رو داشته؟
بچه کلاغ کوچولو وقتی به آسمون نگاه می کرد یه دونه اشک کوچیک میومد میشست کنار چشمای سبزش.
کلاغ کوچولو نه قفس داشت نه این که بالاشو بریده بودن فقط قبل ازاین که بتونه پرواز رو یاد بگیره بزرگ شده بود.