جنسیت گمشده

نفرینت نمیکنم که بمانی نفرینت نمی کنم که بمیری نفرینت می کنم که زن باشی و بفهمی

جنسیت گمشده

نفرینت نمیکنم که بمانی نفرینت نمی کنم که بمیری نفرینت می کنم که زن باشی و بفهمی

با هر عنوانی که می خواهید بخوانید

من که تا زنده ام از خاطرم نمی رود

هه به خیالت نیلوفرکان خیس توی مرداب تو را فریب می دهند

خودت بن بست همه کوچه ها را قدم زدی

روبه روی دل من ایستادی

صدای قدم های تو بود

که زمستان دلم را رم داد

ولی ای ترسوی کوچک

خاطرت هست

تمام پلکان زرد رنگ را تا نهایت شب تا خود سپیده می دویدی

با کوله باری بر دوش و چشمانی مضطرب و شیشه ای در دست

تو هم دیگر گمشده من نیستی

مطمئن باش نمی شینم تا سفیدی تمام موهایم

خلاصه بگویمت تو کار مهمی نکردی

فقط کمی از اندوه سالهای دور مرا با من دوره کردی