جنسیت گمشده

نفرینت نمیکنم که بمانی نفرینت نمی کنم که بمیری نفرینت می کنم که زن باشی و بفهمی

جنسیت گمشده

نفرینت نمیکنم که بمانی نفرینت نمی کنم که بمیری نفرینت می کنم که زن باشی و بفهمی

دردهای تو مال تن من

درد داری دلم میلرزد.

درد داری لبم را می گزم.

درد داری مثل تو توی چشمهایم اشک حلقه می زند.

انگار که صورت من هم زیر بانداژ است.

انگار که صورت مرا با قساوت بخیه کرده اند.

من دارم توی تنهایی هر دویمان پیر می شوم.

من دارم سرت را توی سینه ام فشار می دهم .

باند روی صورتت را ناز می کنم .

چشمم می سوزد .

عاشقترت هستم.

دردهایت مال من.