یادهایمان اگر تو را با خود نبرند
من می برم
به سبب همان عاشقیت که هم تو می دانی و هم من
هیج خیابانهای آن خوالی را که بی خیال و عاشق تویش پرسه می زدیم اگر خیابان آن حوالی
چشمش را بست و تو را ندید تا از من بگیردت من تز تو نمی گذرم نه از تو نه از تمام آن
خیابانهای پر درخت که خاطره ای از ما و غش غش خنده هایمان دارند ولی لعنت به خط کشی
نا برابر مرزها که تو را از من دور کرد!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
|