جنسیت گمشده

نفرینت نمیکنم که بمانی نفرینت نمی کنم که بمیری نفرینت می کنم که زن باشی و بفهمی

جنسیت گمشده

نفرینت نمیکنم که بمانی نفرینت نمی کنم که بمیری نفرینت می کنم که زن باشی و بفهمی

دوشنبه۱دی۱۳۸۲یلدای من!!!

ساعت ۳:۲۴ دقیقه بلند ترین شب سال است و من تنهای تنها اینجا نشسته ام و دارم به تک به تک آدمهایی که توی زندگیم دوستشان داشته ام فکر می کنم و فکر می کنم که حالا همین حالا هر کدامشان توی این شب یلدا چه می کنند؟؟ و به تنهایی خودم می رسم وقتی که می بینم کوچه وبلاگ نویسها هم امشب خلوت خلوت است پس هر کسی شب یلدایی داشته بهتر از گذر غمگین تنهایی هر شبه اش توی این کوچه! !و من اینجا روی هره پنجره تنها جایی که توی این دنیا مال من است(بلاگم) می نشینم و تا آمدن آفتاب به صورت ماه نگاه می کنم و فکر می کنم تنهاییهایم چه بزرگ است حتی شما هم نمی دانید! باور کنیدکه نمی دانید!