جنسیت گمشده

نفرینت نمیکنم که بمانی نفرینت نمی کنم که بمیری نفرینت می کنم که زن باشی و بفهمی

جنسیت گمشده

نفرینت نمیکنم که بمانی نفرینت نمی کنم که بمیری نفرینت می کنم که زن باشی و بفهمی

در سفر

و باز هم من در سفرم با چمدانی پر از لباسهای زمستانی و دلی که مثل کفتر می زند.... من بدون حضور تو چگونه از آن خیابانها گذر کنم صدایت هر لحظه با من است و همین سفر را هموار می کند.