جنسیت گمشده

نفرینت نمیکنم که بمانی نفرینت نمی کنم که بمیری نفرینت می کنم که زن باشی و بفهمی

جنسیت گمشده

نفرینت نمیکنم که بمانی نفرینت نمی کنم که بمیری نفرینت می کنم که زن باشی و بفهمی

درد پوست انداختن!


وقتی ۳۰ ساله شدم مبهوت بودم مگر می شود از ۲۹ هم گذشت ولی گذشته بودم ۳۰ ساله شده بودم . وقتی که ۳۰ ساله شدم انگار پوست تنم ترک بر داشت ترکهای عمیق! و چه دردی داشت. بزرگ شدن برای من از ۳۰ سالگی شروع شد. و بزرگ شدن چه دردی داشت. و از روز تولدم گذشت و گذشت و حالا ۳۱ سالگی از راه رسیده درد می کشم و گریه می کنم درد می کشم و میان گریه ها می خندم  با ساز روزگار می چرخم و میان گریه هایم بلند می خندم بلند می خندم و پوست می اندازم و چه دردی دارد این پوست انداختن!!!!!!!!!!
روزگار پوست تنم را کند ولی آن دخترک کوچک چشم سیاه مو سیاه توی دلم هنوز زندگی می کند و نبضش تند تند می زند.
(عکس از مهکامه پروانه)
نظرات 44 + ارسال نظر
پرند شنبه 17 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 04:31 ب.ظ http://dostdaram.blogspot.com

خیلی روان و صریح و زیبا می نویسی.من که هر وقت وبلاگتون رو می خونم لذت می برم امیدوارم همیشه موفق باشی

[ بدون نام ] شنبه 17 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 04:36 ب.ظ http://bedoneemzaa.blogsky.com

و مطمئنا این ترک برداشتن از عشق است . و درد کشیدن برای عشق ارزش دارد . و من دلم برای همان دختر چشم سیاه مو مشکی تنگ نمی شود چون تو خود او هستی . و چه خوب که هنوز نگهش داشته ای . تولد دخترک مو مشکی چشم سیاه مبارک !

نادر شنبه 17 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 07:42 ب.ظ http://shalakhteh.persianblog.com

سلام.امر.ز بعد مدتها اینجا اومدم و حال و هوای دیگه ای اینجا پیدا کردم.روز زن رو به تو و همه زنهای کشورم تبریک میگم.

مهــدی شنبه 17 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 07:56 ب.ظ http://neveshtehayeyakhzade.persianblog.com

تولدت رو تبریک میگم نیلـوفـر.
گل نیـلوفـری که بوی عطرش در تمامی طول و عرض جغرافی به مشام دوستان و آشناهاش میرسه و هر کس بسته به ظرفیت و صداقت خودش میتونه از اون بهره مند بشه و ...
قلم نیلـوفـر ساقه گل نیـلوفـره.

بهاره شنبه 17 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 08:32 ب.ظ

می دانی که دلم برای آن دختر کوچک چشم سیاه مو سیاه که توی میز بغلی می شست تنگ شده . و برای آن زمانی که نمیفهمیدیم چند سالمونه و تولد بزرگ شدن بود و زن شدن . و چه کیفی داشت تولد آن موقع ها!!!!!!
پوست انداختنت مبارک دوستم.

مانی شنبه 17 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 10:34 ب.ظ

مبارک

کیوان شنبه 17 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 11:56 ب.ظ http://www.k1-online.com

تولد تولد تولدت مبارک .....................

سایه یکشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 02:00 ق.ظ http://afsoon.blogspot.com

تولدت بود.نه؟
کلی شباهت داریم به هم دیگه!

ویتا یکشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 07:46 ق.ظ

روز شما مبارک خانم

رضا یکشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 09:22 ق.ظ http://reza-n.blogspot.com

تولدت مبارک
در پوست انداختن درد دور شدن از دوران کودکی و طراوت آ» است.
بازی زندگی و عمر روش مخصوص به خودش را دارد و قواعد آن را نمشود تغییر داد. فقط میشه در حال و هوای قدیم بود و لذت برد.
خوب وخوش باشی

کالیگولا یکشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 11:06 ق.ظ http://caligula.persianblog.com

زایش///حس می‌کنم جنینی در من بارور می‌شود/به دور ساقهایم ، پیچیده‌است /ـ پیچک رگهایش ـ/انگشتانم آبستن است/با نگاهِ او می‌بینم /گاه نفس‌هامان در هم می‌آمیزند/ آمیزش گرم نفس‌اش ، سردی نفسم را می‌سوزاند/گاه خنده‌هایش ، صدایم را می‌گیرد/گریه که می‌کند/ تلخ و بی‌صداست / دلم آشوب می‌شود/ می‌گیرد .../لالایی گهواره‌ام می‌شود/ تپش سرسخت قلبِ کوچکش/جنین من ، تمامِ وقت / بی‌وقفه / رشد می‌کند/رشد می‌کند/ رشد می‌کند.../به هم مماس می‌شویم/تمام پوستم ترک خورده‌است.../ درد می‌کشم ، جیغ می‌زنم .../جنین من ، زاده می‌شود/ در آینه نگاه می‌کنم/ جنین من ، خود من است/ آه .../ من دوباره ، خود را زاده‌ام ...

persian woman یکشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 12:11 ب.ظ http://beingawoman.persianblog.com

بزرگ شدن همیشه با درد همراهه... تولدت مبارک.

ش.ش.ا یکشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 12:19 ب.ظ http://abluepoint.persianblog.com

وبلاگ قشنگی داريد. تازه شما را ملاقات می کنم و از آشنايی با شما خوشحالم .

مسافر هتل کالیفرنیا یکشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 05:13 ب.ظ http://sokote-marg.sharghian.com/

واقعا نیلوفر جان
زندگی سخته
تولدت خیلی مبارک

این یک زن است یکشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 06:04 ب.ظ http://dokhijoon.persianblog.com

تولد پوست انداختنت مبارک .

فرشاد یکشنبه 18 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 07:44 ب.ظ http://mypulses.blogspot.com

سلام. از روی سایت اورکات با وبلاگت آشنا شدم. شاید اگه بگم حرفت رو می‌فهمم و کاملا درکت می‌کنم انکار کنی چون من یک زن نیستم.
به هر حال تولدت مبارک. شاد باشی.

[ بدون نام ] دوشنبه 19 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 02:17 ب.ظ

nilofaram, mage nayomadim ke post bendazim, ke dard bekeshim, ke betarsim, aslan dastan hamineh, aslan zendegi yani in, azizakam faramosh nakon ke tarsidan, ke post andakhtan, ke dard keshidan ke hay hay gerye kardano hamzaman khandidan, kare har kasi nist, darde eshgh mikhado poste koloft, ma midonim che mazeiye dare, na? man be in hame servate to eftekhar mikonam, be andazeye tamame tasidan-hat doset dara. mobarak bashe azizam. katayoon

ربل سه‌شنبه 20 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 01:38 ق.ظ http://www.parvizy.com/blog/

دغدغه های سی سالگی باعث شد تا دهقون ازدواج کن... دغدغه های سی سالگی به ژیشونی من هم چروک انداخته... می فهمم! سخته.

نوید سه‌شنبه 20 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 08:16 ق.ظ http://nikkar.blogsky.com

نیلوفر خانم سلام

فقط میتونم بگم که چرا اینقدر منفی فکر میکینید

چرا اینقدر روح خودتون رو کثیف و لوده به افکار و نیرو های

منفی کرده اید

مثبت بیاندیید . خواهید دید که موفق میشوید

ضمنا .. جنسیت شما گم نشده است !
بلکه این حکومت زور ملایان است که مردم را در بند گرفته

و فقط هم شامل زنان نمیشود بلکه مردان را نیز آلوده کرده

مثبت بیاندیشید .. آزادی اینران عزیزمان نزدیک است

و این را از صمیم قلب میگویم که ۱۰ مهر جشن مهرگان را

در میدان شهیاد و تخت جمشید شیراز برگزار میکنیم

زنده باشید و پیروز فقط مثبت فکر کنید

به من هم سر بزنید و اگر خواستید

تبادل لینک کنیم ... متشکرم.. نوید

ملکه سبا سه‌شنبه 20 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 11:30 ق.ظ http://malakeyesaba.persianblog.com

من گمشده ام مرا بیاب .

هومن سه‌شنبه 20 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 12:40 ب.ظ http://baran2.persianblog.com

سبزترین درودها پیشکش دخترک گیسو پریشان ساکن قلبت!

دارک انجل سه‌شنبه 20 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 02:09 ب.ظ http://darknessroom.persianblog.com

tavalodet mobarak !

شبح چهارشنبه 21 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 05:02 ق.ظ http://shabah.org

دوست عزیز!
نگران نباشد روزگار پوست‌ات را آنچنان کلفت می‌کند که دیگر حس انداختن‌اش نباشد. اگر جای من بودی که چهل را پشت سر می‌گذاشتی و به چهل و یک می‌رسدی چه می‌کردی؟

درد دبهای یک ایرانی پنج‌شنبه 22 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 02:06 ق.ظ http://www.AhoramazdA.com

درود بر شما ... وبلاگ جالبی دارید .... یعنی فکر میکنم خاص باشه !‌ لا اقل با فردی با روحیات من ... به هر حال ....... نمیدونم چی بگم .... ام ... خوب از حال خودم مینویسم ... تا شاید .................. غیر از این نکته که حافظ ز تو ناخشنود است .... در سراپای وجودت هنری نیست که نیست ...... سعی میکنم تمام دستنوشت هاتون رو مطالعه کنم ... پاینده باشید . یا حق

او جمعه 23 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 02:40 ق.ظ http://asfalt.persianblog.com

ای کاش...

...

[ بدون نام ] جمعه 23 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 09:57 ق.ظ http://www.khial.blogsky.com

salam aziz
hamishe dard ha ro tabrik migan
pas tabrik migam ..............ya hagh

N شنبه 24 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 01:54 ق.ظ

Pain! One thing Iranians love is pain. Even the most enjoyable thing in life, Growing Old, is painful for them. This only takes place in a depressed, oppressed society.

زیستن برای باز گفتن یکشنبه 25 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 06:46 ب.ظ http://naslidigar.persianblog.com

سلام :)...
پوست انداختن .. بار اول سخت و دردناک است ...
بار دوم ... قابل تحمل ....
و دفعات بعد ... آدمی در انتظار پوست انداختی نو و زایشی تازه روز شماری می کند....در آرزوی تکاملی دیگر ....
وبلاگ زیبا و قلم توانا یت را تبریک می گویم :)

مهدی دوشنبه 26 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 03:47 ق.ظ http://bun-bast.blogsky.com

...و ندانست که چه بیرحمانه او را ترک کرد و او را...
چه جالب منم این عکس رو تو وبم گذاشتم...
بای

ساغر چرت و پرتی سه‌شنبه 27 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 07:58 ب.ظ http://www.saghariii.com

مهم قبلت هست که هنوز همون دختر کوچولو ..........

فواد چهارشنبه 28 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 10:55 ق.ظ http://foad13shams.persianblog.com

سلام لطفا سنت را نقد کنید در ضمن در یک جامعخ مدرن و دموکراتیک زنان هم به اندازه مردان از حقوق بر خوردارند پس نیازی به مبارزه ویژخ برای حفوف زن دیده نمی شود همه باید برای تشکیل یک جمهوری سکولار تلاش کنیم!!!!

زهرا خانوم کارمند جمعه 30 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 11:30 ب.ظ http://mandaniiiii.persianblog.com

سلام و وقت بخیر . چقدر خوشحالم با وبلاگ شما آشنا شدم . چقدر خوشحالم من هم به این جمع دعوت شدم . اما دیدن رنج نگاهی که در نوشته هاتون منعکسه برام سخته . نمیتونم چیزی به شما بگم . من هم فقط یک نظاره گرم و بس . امیدم با شاد شدن همه دل هاست . به زیبا شدن دنیایی که همه از اون سهم داریم . امیدم به عدله . امیدم به انسانیت . به دنیایی که در اون زن بودن و مرد بودن مهم نباشه . مهم هستی باشه و بس . امیدم به روزگار زیبایی ست برای همه . خونه کوچیک من پذیرای دل مهربون شماست . خوشحال میشم جای قدمتون رو ببینم . شاد و سربلند و پیروز باشید .

لیلا شنبه 31 مرداد‌ماه سال 1383 ساعت 04:04 ب.ظ http://Skyblue.persianblog.com

از آخرین بارها که آمدم اینجا خیلی گذشته است ... اما ژوست اندازیت را دارم کم کم درک میکنم ...

گراناز یکشنبه 1 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 05:29 ق.ظ

خوش حالم که می نویسی و در نوشته هایت می شود به روز های دور بر گشت.

مجید - نیمهء پنهان یکشنبه 1 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 09:21 ق.ظ http://hiddenhalf.persianblog.com

هی این عالی بود.
سخت نگیر ما هم بزودی طعمش را می چشیم.
و حتی بیشتر شاید...

جوجو دوشنبه 2 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 03:32 ب.ظ

سش دوشنبه 2 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 05:21 ب.ظ

سبیده چهارشنبه 4 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 11:25 ق.ظ http://persona.persianblog.com

آن دخترک کوچک چشم سیاه مو سیاه را میتوانستم همیشه ، همیشه تا ابد دوست بدارم . برای خاطر زندگی ....

پریا پارسا چهارشنبه 4 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 02:51 ب.ظ http://www.persianblog.com/

سلام من دوباره دارم تو وبلاگم می نویسم.غم بزرگی تو نوشته هاتون هست؛چرا؟

کورش سه‌شنبه 10 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 06:31 ب.ظ http://mash-ghandil.blogspot.com/

نیلوفر عزیز که نوشتنت مثل خاک صبوری که آب میخوره.
یه چیزی برات مینویسم... شاید که این احساس که حالا یه پسری رو این خاک خوب خدا میتونه احساسی... بگذریم!

این رو خیلی وقت پیش از اینا گفتمء اما اگه قابل بدونی هدیه اش میکنم به تو؛ ای دختری که به تن آب نزدیکتری...


از بی رحمی سی که می گذرم
دستهایم می لرزد
و خواب شانه های چوبی را می بینم
و صداها که پا برهنه راه می روند
و راهروها که ماتشان می زند.

خوشه های گندم بی تقصیرند
که در اضطراب نگفته ها و گفته ها
سلطان دود و درختها را نشان می دادیم!

چشمهای ماهی در دلتنگی خواب شانه های چوبی را می دید.

در تخمین مرگ آبششها را مرور
و در تردد تردید اسکناس
انگشتها را تکرار می کنیم.

در ترک خوردن بو و نشط نور
موها بلند می شوند
و گشادی چشمهای ماهی
در تعبیر چوبها و اختناق دود
به سردِ باد،
دندان بریده
و بی خوابی لثه های درد پیوند می خورد؛

با تصور خفه شدن در هوا!

کفشهایم دیگر بزرگ نمی شوند
و خواب شانه های چوبی را باور کرده ام

ناخنهایم را می چینم
و بندهای کفشم را می بندم...

...بوی ماهی می آید.





ثمینه سه‌شنبه 17 شهریور‌ماه سال 1383 ساعت 05:35 ب.ظ http://samineh1.persianblog.com

سلام خوبی ببین تبادل لینک میکنی من خیلی خیلی از وبلاگت خوشم اومد از طریق وبلاگ یکی دیگه وبلاگتو پیدا کردم فوق العاده است منتظر جوابتونم./

امید پنج‌شنبه 30 مهر‌ماه سال 1383 ساعت 02:39 ب.ظ

سلام
واقعا لذت بردم
آفرین به شما واقعا خوش فکرو خوش سلیقه هستید
من بر حسب اتفاق آشنا شدم

وفا چهارشنبه 6 آبان‌ماه سال 1383 ساعت 09:46 ق.ظ

زندگی یاد گرفتن میخواد و دردهای ۳۰ سالگی من اغاز یادگیری ام بود.

.... دوشنبه 13 اسفند‌ماه سال 1386 ساعت 02:47 ب.ظ

faghat donbale jaii boodam ke benevisam! dashtam khafe mishodam. man tanham kheili tanha! tanhaii hala vasate adamaii ke fahat negahet mikonan. na kasi na chizi na kari. kerme abrisham aar pile mitane dore khodesh hadagahl mikhad parvane she ama man chi faghat mitanam ta akharin rozanehaie nafas keshidanamam ghat she o bemiram . man na taghate doori dashtam hala inja ghorbatesh dare khafam mikone. harf bezanam migan nashokri. begam ye mosaferat berim migan oomadi mosaferat dge. hichiiiiiiiiiiiiiiiiiiii....hichiiiiiiiiiiiiiii. bargardam yechiz azabam mide basham yechiz. koja beram chi kar konam. vaghti boodam migoftam na paie raftan na tabe mondegari hala ke oomadamam hamine. koja aramesh hast? akhh....................khaste shodam............az in roozo shab shodana ke hich i nadare khaste shodam. az in khoone ie bozorg ke mitarsoone mano khaste shodam.az soal shenidano javab dadan khaste shodam.....

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد