جنسیت گمشده

نفرینت نمیکنم که بمانی نفرینت نمی کنم که بمیری نفرینت می کنم که زن باشی و بفهمی

جنسیت گمشده

نفرینت نمیکنم که بمانی نفرینت نمی کنم که بمیری نفرینت می کنم که زن باشی و بفهمی

چهارشنبه۲۴مهر۱۳۸۲با هر عنوان تلخی که دوست دارید بخوانید!

از خواب پا شدم نه مثل هر روز امروز چهار شنبه بود یعنی امروز همه چیزش با هر روز متفاوت است ساعت ۱۱ صبح بود باهمین تلفن سیاهه!
بوق بوق بوق یه صدای بچه سال :بفرمایید؟شما؟؟
من:(ه )هستم !
من:ببخشید میتونم با آقای(ص) صحبت کنم ؟؟
صدای بچه سال : شرمنده هنوز تشریف نیاوردن!
من: امعمولا این وقت روز همیشه بودند؟؟
صدای بچه سال:هه والا چی بگم هنوز که تشریف نیاوردن!
من: میشه لطف کنین بهشون بفرمایید که من زنگ زدم!
صدای بچه سال: حتما

و این ماجرا هی تکرار شد و تکرار شد(ساعت ۵ بعد از ظهر)
بوق بوق بوق همان صدای بچه سال:بفرمایید؟ شما؟
من:(ت )هستم !
من:میتونم با آقای (ص)صحبت کنم؟؟؟
صدای بچه گانه : والا هنوز تو جلسه هستند................که یکهو آقای(ص) گوشی دیگری را بر می دارد : نه خانم (ا) دیگه هستم!
صدای بچه گانه:ههههه
آقای (ص) : چهارشنبه است نمیآیی؟؟؟؟